پارک آب و آتش
سه شنبه با خاله جون و یگانه رفتیم پارک آب و آتش. به یسنا خانوم که خیلی خوش گذشت اینقدر با یگانه بازی کرد که موقع برگشت تو ماشین از خواب بیهوش شد. یکسری رفت آّب بازی ولی چون فشار فواره ها زیاد بود دیگه نذاشتم بره. البته دخترم شجاع بود بچه های همسن یسنا هیچ کدوم حتی از بغل مامانشون هم پایین نمیادن ولی یسنا میرفت نزدیک فواره ها.
اینجا یسنا جونم بعد از آب بازی داری لباس عوض میکنه
بعد از یه آب بازی حسابی غذا مخصوصا باقالی پلو میچسبه
مرسی خاله جون خیلی خوشمزه بود
اینم یسنا جونم با سه چرخه اش
اینجا یه لحظه از یسنا غافل شدیم دست کرد تو جعبه پاپ کورن یگانه و چند تایی برداشت و سریع کرد تو دهنش. البته بازم دستش درازه که بیشتر برداره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی