یسنایسنا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

yasna topoli

هفده ماهگی یسنا

عشق مامان هفده ماهگی ات مبارک سرماخوردگی یسنا یه کم بهتر شده ولی غذا خوردنش و اشتهاش خیلی بد شده و کلی حرص میده. یسنا تو تولد یگانه یگانه جونم عشق خاله تولدت مبارک عشق مامان کمک میکنه و جاروبرقی میزنه البته در واقع جارو رو بیچاره کرده و فکر نمیکنم خیلی دیگه کار کنه از بس که روشن و خاموش میکنه بعد درجه رو کم و زیاد میکنه خلاصه که بین همه اسباب بازی هاش جاروبرقی از همه جذاب تره بازی با بادکنک هایی که از تولد یگانه غنیمت گرفته  ما حتما باید تو روز یه سر بریم بیرون یا اگه نه حتما باید بریم بالکن حتی تو روزهای بارونی و سرد وگرنه حوصله دخملی سر میره  قربونش برم وقتی جوجو میبینه اینجوری ذوق میکنه ...
13 آذر 1392

یسنا و سرماخوردگی

از وقتی یسنا به دنیا اومده من از از فصل پاییز و زمستون متنفر شدم اونم به خاطر سرماخوردگی پارسال که خیلی کوچولو بود و چند بار سرما خورد حالا هم از اول پاییز این دومین سرماخوردگی است که گرفته و این دفعه خیلی سخت. سه روز که تب داشت و حسابی اذیت شدیم حالا که هم خلط و آبریزش بینی و سرفه. یسنا جونم اینقدر سرفه های شدید میکنه که حالش بهم میخوره و هرچی تو معده اش هست بالا میاره  امیدوارم زود زود خوب بشه عشق مامان   عشق مامان اصلا حوصله نداره و دائم بهانه میگیره شب ها نمیذاره بخوابیم و بلند میشه گریه میکنه دیگه من چند روزه از بیخوابی دائم این شکلیم اینم تیپ زمستونی عشق مامان زحمت بافت کلاه و شالش رو زندایی جونش کشیده که...
2 آذر 1392

روزانه های یسنا جونم

این روزها تمام سرگرمی خونه ما شده یسنا که هر روز جیگر مامان یه کار بامزه یاد میگیره و انجام میده که کلی ما رو میخندونه. دخملی شیرین ما شده نقل مجالس هر جا میریم همه دورش جمع میشن حالا هنوز عشق مامان حرف نمیزنه اینقدره بامزه و شیرینه وای به روزی که بخواد برامون شیرین زبونی کنه چه دلبری میشه. واقعا تو این سن بچه ها خیلی خواستنی میشن و کلی کارهای بامزه انجام میدن. پارسال محرم یسنا رو بردم مجمع شیرخوارگان حسینی ولی امسال دیگه تنبلی کردم و حوصله ام نیومد تا مصلی برم و فقط لباساش رو تو خونه تنش کردم. یه شب هم با هم رفتیم مسجد که به جای عزاداری کلی سر کارهای یسنا خندیدیم عشق مامان با یه شوری سینه میزد که خیلی بامزه بود. لوگو از مهمترین سرگر...
25 آبان 1392

شانزده ماهگی یسنا

خوشگل مامان 16 ماهگی ات مبارک. دختر 16 ماهه من دیگه خیلی شیطون و بازیگوش شده. ماشالله خیلی باهوشه و هر چیزی بهش میگم سریع یاد میگیره الان از فلش کارت ها همه میوه ها و حیوانات رو بلده. ولی نمیدونم چرا حرف نمیزنه. همه چیز رو با اشاره بیان میکنه.   یه روز که با یسنا بازی میکردیم گیر داد که عروسک های دکوری که تو جعبه است براش بیارم که بازی کنه منم براش آوردم و کلی باهاشون بازی کرد و چقدر بامزه بازی می کرد قربونش برم یکیشون رو که موهاش طلایی بود و لباسش خوشگل تر بود رو بیشتر دوست داشت و دائم میگرفت بوس میکرد و بغلش می کرد. وقتی به یسنا میگم بذار ازت عکس بگیرم اینجوری سرش رو میده عقب نمیدونم این دیگه چجور ژست...
12 آبان 1392

یسنا و نمایشگاه گل

نمایشگاه گل و گیاه  بوستان گفتگو خیلی نمایشگاه قشنگی بود ولی خیلی شلوغ بود و به نظرم فضاش کم بود گل مامان آماده شده بره نمایشگاه گل تو اون شلوغی یسنا دستش رو نمیداد به ما میخواست خودش بچرخه یسنا و بابا احسان گل مامان تو از همه گل های دنیا زیباتر و خوش عطرتری  عاشقانه دوستت میدارم یسنا گلی     ...
25 مهر 1392

یسنا و پاییز

با اومدن پاییز و خنک شدن هوا دردسر ما هم شروع شد اول اینکه تو هفته اول پاییز یسنا جونم سرما خورد و بعدش هم من و بابااحسان سرما خوردیم. ما خوب شدیم ولی یسنا هنوز کامل خوب نشده. دیگه اینکه بازیهامون عوض شده و دیگه آب بازی و بالکن رفتن نداریم و این حسابی حوصله دخملی رو سر میبره. عشق مامان چند وقتیه همه اعضای بدنش رو میشناشه و نشون میده  چشم، بینی، دهان، گوش، مو، لپ، دست، پا، انگشت، شکم وناف اش رو خیلی بامزه نشون میده. چند تا شو عکس گرفتم ولی به دلیل اینکه یسنا دوربین میبینه یه لحظه نمیشینه میاد بگیرش از ادامه عکاسی منصرف شدم قربونت برم عشق مامان میریم بالکن لباس پهن کنیم دیگه دخملی نمیاد تو خ...
22 مهر 1392

روز کودک مبارک عشق مامان

کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی لاله سرخ است به باغ امید یسنا کوچولوی مامان روزت مبارک ...
17 مهر 1392

حاج خانوم یسنا

عشق مامان یاد گرفته نماز بخونه  قربونت برم عزیزدلم جیگر مامان سجده میکنه  قبول باشه خوشگل مامان ...
29 شهريور 1392

پارک و بازی و بازی

دخملی و تاب بازی یسنا جونم به این وسیله خیلی علاقه منده و اول از همه هم میره سراغ این قربونت برم الهی عشق مامان سرسره و برعکس میره بالا و کیف میکنه قربون نگاهت برم عسل مامان حالا الاکلنگ بازی بدو بدو سمت آبخوری   ...
24 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به yasna topoli می باشد